نقش اخلاق, اعتقاد, معرفت و معنویت نقشی بنیادین, زیربنایی, سرنوشت ساز و انکارناپذیر در کارامدی نظام است. ترابط اخلاق و معنویت با کارامدی نظام اسلامی و بازشناسی عوامل حدوث و بقای یک انقلاب و در واقع نظام اسلامی یک ضرورت غیر قابل انکار می نماید؛ چرا که تنها با این نگاه است که می توان از نفوذ اندیشه های بیگانه و افکار لیبرالیستی سکولاریستی و اومانیستی به نام اسلام جلوگیری نمود. از دیدگاه اسلام هرگاه در نظام اجتماعی و مدیریت حاکم بر جامعه «ایمان و عمل صالح» حکمفرما باشد آن حکومت دارای برکات و ثمرات ماندگاری خواهد بود.
این مقاله بر آن است تا به بررسی کارامدی نظام سیاسی, نظام اسلامی و ترابط و تعامل متقابل «اخلاق و معنویت» با «کارامدی نظام اسلامی» بپردازد. [*] استادیار دانشگاه آزاد اسلامی, واحد کرج.
|42|
مقدمه
پیش از ورود به بحث در باره? «نقش اخلاق و معنویت در کارامدی نظام», لازم است مفردات موضوع را اندکی توضیح دهیم:
«اخلاق», از (خُلق) به معنای صورت باطنی انسان است, چنان که (خَلق) صورت ظاهری است؛ چه این که انسان, هم از صورت مُلکی و خَلْقی و هم از صورت ملکوتی و خُلْقی برخوردار است که صورت غیبیِ انسان, تابع ملکات نفس و خلق باطن است.[1]
بنابراین, اخلاق, مجموعه? خُلْقیات یا صفات ثابته و ریشه دار نفسانی است که باعث می شود انسان, بدون نیاز به تفکّر, کارهایی انجام دهد. لذا اخلاق در ارتباط تنگاتنگ با عقل و اراده? انسان است؛ زیرا صفات پسندیده یا ناپسند را انسان به تدریج در وجود و نفس خویش راسخ و ثابت یا ملکه می کند[2] و همه? قوای درونی انسان, اعم از قوای ادراکی و تحریکی, در ارتباط با اخلاق هستند و اخلاق از اقسام «حکمت عملی» شد تا مبنایی برای چگونه زیستن و با ارزش و مقدس و عقلانی زندگی کردن باشد که در نظام اخلاقی اسلام, با توجه به نوع انسان شناسی اسلامی, بایدها و نبایدها و حسن و قبح های اخلاقی مطرح شده است که با فطرت, عقل و اختیار انسان همگرایی تام دارد و اخلاق اسلامی در نسبت با کارامدی نظام؛ یعنی مجموعه تجلّیات رفتاری که در قالب مدیریت دینی و حکومت وحیانی بروز و ظهور می کند قرابتی خاص دارد؛ لذا اخلاق سخن گفتن, اخلاق معاشرت با مردم و اخلاق ریاست و مدیریت, اخلاق اقتصاد و تجارت, اخلاق ملی و بین المللی و..., همه در نظام اخلاقی اسلام تبیین شده است. بنابراین, اخلاق, ایجاد محدودیت و مانع برای پویایی مدیریت نیست, بلکه به عکس, مدیریت را در یک نظام و مکانیسم منطقی, عقلانی, عاطفی و ارزشی که حقیقت, سعادت و کمال انسان را منظور نماید, شکل می دهد و تجربه? تلفیق اخلاق و مدیریت و اخلاق و سیاست در نظام نبوی و علوی و کارامدی آن, تجربه? بسیار گرانبهایی بود و هست و تجربه? تلخ تفکیک اخلاق از حکومت و سیاست در قرون متمادی, به خصوص غرب جدید نیز تجربه ای برای بازگشت به توأم سازی اخلاق و حکومت است؛ چه این که اخلاق, تزریق صفات ارزشی همچون صداقت, امانت داری, فروتنی و تواضع, حسن سلوک با مردم و رعایت حقوق شهروندان, عدم مکر و حیله در مدیریت و عدم سودجویی و منفعت طلبی در [1] شبّر, سید عبدالله, الاخلاق, ص 1 امام خمینی, چهل حدیث, ص 13 [2] فیض کاشانی, الحقائق, ص 54
|43|

عرصه? سیاست ورزی است. حال آیا بایدها و نبایدهای عقلی و سلامت بخش, مایه? تقویت کارامدی است یا تضعیف آن ؟ ما در مقاله? پیش روی, نقش اخلاق را در گسترش توسعه و پویایی و بالندگی نظام اسلامی با توجه به آیات, احادیث و تاریخ زندگی معصومان (ع) مورد بررسی قرار می دهیم. معنویت
معنویت, براساس اعتقاد به ماورای عالم و جهان غیب و باورهای باطنی شکل می گیرد. این که انسان به ماورای حس و جهان فیزیک اعتقاد داشته باشد, جهان ماده و معن, صورت و سیرت و ظاهر و باطن را از هم جدا نداند, بلکه براساس تفکّر اصیل اسلامی, میان ملک و ملکوت و شهود و غیب پیوند برقرار نماید و معتقد به تعدیل نسبت ماده و معنا باشد.
معنویت, پاسخ مثبت به نیازهای درونی و گرایش های فطری است. معنویت, پیوند انسان با خدا و عالم باطن است و اصالت را به معنا و متافیزیک دادن. معنویت یعنی انسان براساس جهان بینی توحیدی به مبدأ و معاد باورداشته باشد و انسان را در برابر خدا و خود و جامعه و جهان, مسؤول و پاسخگو بداند. معنویت, ارتباط روحی با معبود است از طریق نماز و راز و نیاز و در همه چیز و با همه چیز خدا را منظور داشتن و انگیزه و اندیشه را الهی کردن و انگیخته ها را رنگ و رایحه? خدایی دادن.
حال آیا میان معنویت و مدیریت, تعارض وجود دارد؟ آیا میان اهل معنا بودن و با خدا رابطه? وجودی و باطنی داشتن و حکومت و سیاست ورزی, تضادی هست ؟
به یقین هرچه معنویت انسان بیشتر و قوی تر باشد, خلاقیت و ابتکار, عدالت فکری و روحی, عدالت اخلاقی و اجتماعی و عدالت در عرصه? حکومت و مدیریتش بیشتر خواهد بود و انسان های اهل معنویت یعنی انسان براساس جهان بینی توحیدی به مبدأ و معاد باورداشته باشد و انسان را در برابر خدا و خود و جامعه و جهان مسؤول و پاسخگو بداند.
|44|
نظام کارامدِ اسلامی, نظامی است که براساس شریعت اسلام و آموزه های وحیانی و با تکیه بر آرا? و مشارکت سیاسی جامعه و مقبولیت و محبوبیت مردمی عمل نماید.
معن, به حکومت به عنوان ابزاری برای تحقّق آرمان های اصیل انسانی و ارزش های الهی می نگرند.
معنویت اسلامی با مدیریت اسلامی, ارتباطی تنگاتنگ داشته و عامل تقویت, توسعه و توفیق حکومت و مدیریت یا کارامدی بیشتر نظام اسلامی می شود؛ چنان که در سیره? سیاسی پیامبر اعظم (ص)و علی‏(ع)دیده ایم و همانطور که در سیره? حکومتیِ حضرت امام خمینی(قدس سره)نیز مشاهده کرده ایم. پس در معنویت اسلامی, چند مؤلفه? مهم وجود دارد:
1. معرفت اسلامی
2. عقلانیت اسلامی
3. عبودیت اسلامی
4. وظیفه گرایی و خدمت به جامعه برای تحصیل رضای خدا
5. راه های برون رفت از همه? مشکلات و چالش های روزامد حکومتی, که تنها با تعبد و توکل ممکن و میسور است؛ لذ, معنویت اسلامی, نقش بنیادین در کارامدی نظام اسلامی دارد.
6. طراوت همیشگی و خستگی ناپذیری در خدمت به مردم و محرومان و.... کارامدی نظام سیاسی
مقصود از نظام کارامد, نظامی است که با تکیه بر بینش ها و ارزش های اسلامی, توانمندی مدیریت و سامان دهی استعدادهای بالقوه آدمیان در عرصه های گوناگون و فعلیت بخشیدن به آن ها را داشته باشد. کارامدی یعنی: توان و قدرت حلّ مشکل معیشت و امنیت جامعه؛ یعنی هدایت و جهت دادن جامعه به سوی کمال علمی و عملی.
نظام کارامد, نظامی است که در عرصه های علمی, پژوهشی, صنعتی و تجاری, روابط ملی و فراملّی و نوع تعامل مردم کشور
|45|

خویش و دولت های جهانی و ملل دنی, موفق و تأثیرگذار باشد و بر خط عزت, مصلحت و حکمت حرکت نماید.
نظام کارامدِ اسلامی, نظامی است که براساس شریعت اسلام و آموزه های وحیانی و با تکیه بر آرا? و مشارکت سیاسی جامعه و مقبولیت و محبوبیت مردمی عمل نماید و قطعاً اخلاق و معنویت اسلامی با کارامدی آن ربط وثیق دارد و ما, در نوشته? حاضر, بیشتر, رفتارهای اخلاقی و پیوندهای معنوی با معبود و تجلیات این عبودیت و معنویت را در رفتارهای سیاسی و حکومتی لحاظ کرده ایم, نه طرح برخی پرسش ها و شبهات درباره? گزاره ها و آموزه های اخلاقی با امر حکومت و بایدها و نبایدهای فقهی و گزاره های شریعت با سیاست, که البته در موضع و موضوع خود, بایسته و شایسته است که مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
ناگفته نماند که تحلیل عقلانی و معرفت جامع و فراگیر نسبت به نقش اخلاق و معنویت در کارامدی نظام اسلامی, آن هم با رویکردی فلسفی که هم از منظر فلسفه? تاریخی و هم از افق فلسفه? سیاسی و هم جامعه شناسی حکومت دینی, قابلیت فهم و بررسی دارد و فرع بر تحلیل مسائل کلیدی و پیشینی است که عبارتند از:
الف) انقلاب اسلامی, معنویت و اخلاق.
ب) نظام اسلامی و غایت شناسی آن.
ج) ترابط و تعامل متقابل اخلاق و معنویت, با کارامدی نظام اسلامی.
و ما برای پاسخگویی به نقش اخلاق و معنویت در کارامدی نظام اسلامی, آن را در دو بخش ارائه خواهیم کرد: بخش اول: مسائل کلیدی و محوری پیشینی الف) انقلاب اسلامی, معنویت و اخلاق
انقلاب اسلامی, ریشه در انقلاب های پیامبرانه داشته و رشحه و بارقه ای از بعثت ها و رسالت های انبیا? است, لذا از مکتب الهی ـ توحیدی و جهان بینی و ایدئولوژی وحیانی و به خصوص اسلامی سرچشمه گرفته و ماهیتی اعتقادی دارد که فصل مقوِّم آن, اسلامیت است و چون اسلام, مجموعه ای به هم پیوسته از عقاید و آموزه های معرفتی,اخلاق و ارزش های معنویتی و احکام و بایدها و نبایدهای شریعتی است, انقلاب اسلامی ظرف ظهور و تحقّق
|46|

معرفت, معنویت و شریعت ناب اسلامی خواهد بود؛ یعنی اسلام ناب در حدوث و بقای انقلاب اسلامی نقش محوری و کلیدی دارد؛ در نتیجه «معنویت» در تعامل و تناظر با عقاید و احکام و آموزه های حکمتی و حکومتی و سلوکی و سیاستی است؛ به تعبیر استاد شهید مطهری: «اسلام چون دین است, یک معنویت است و در کنار سایر عناصر قرار می گیرد... اسلام یک مکتب جامع است...»[1]
اسلام از جامعیت و فراگیری ویژه ای در نظام هماهنگ و درهم تنیده? «تربیت» و «عدالت» برخوردار است؛ فقط تفسیر معنوی و اخلاقی به صورت یکجانبه و تک ساحتی نیست که نسبتی با عناصر و ساحت های دیگر, از جمله حکومت و عدالت نداشته باشد؛ یعنی معنویات اسلام با اجتماعیات, پیوست دارد نه گسست و این پیوست, درونی و نظام مند است, نه برونی و عارضی و غیر سیستماتیک. کافی است به آیه?: (أم یحسدون الناسَ عَلی ما آتاهم اللّه مِن فَضله فقد آتینا آلَ ابراهیم الکتابَ وَ الحِکمَةَ و آتیناهم مُلکاً عَظیماً)[2] توجه دقیق و از سر معرفت و آگاهی داشته باشیم که چگونه هدایتِ معنوی و عنصر تربیت با رهبری سیاسی و عنصر حکومت به هم گره خورده اند و دین و سیاست, انقلاب اسلامی و نظام اسلامی از هم گرایی ریشه ای و بنیادین بهره مندند تا نشانی باشد بر این که اسلام, نه دین معنویت محض است و نه دین سیاست و حکومتِ صرف و تفکیک معنویات اسلام از اجتماعیات, تفکیکی مغایر با ماهیت و هویت اسلام و انقلاب اسلامی است؛ هرچند که برخی, دچار سو? برداشت و تفکر التقاطی و تلفیقی نسبت به این قضیه شده اند. لذا انقلاب اسلامی حادث نشد تا فقط در بخش آموزه های عقیدتی و ارزش های معنوی تلاش کند؛ بلکه در ساحت تحقّق احکام و شریعت محمدی (ص)که دارای ماهیتی حکومتی و مدیریتی و در قالب «نظام اسلامی», که حکومتی هم سنخ و هم جنس خویش است نیز وظیفه مند است. به تعبیر استاد شهید مطهری: «انقلاب اسلامی ما نیز اگر می خواهد با موفقیت به راه خود ادامه دهد, راهی جزاعمال چنین شیوه ها و بسط روش های عدالت جویانه و عدالت خواهانه در پیش ندارد.»[3] [1] مطهری, مرتضی, مجموعه آثار, ج 24 ص 24 چاپ اول, 1385 انتشارات صدر, تهران. [2] نسا?: 54 [3] مطهری, مرتضی, پیشین, ج 24 ص 234
|47|

ناگفته نماند اخلاقی که در انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی مطرح است, اخلاق فردی یا خانوادگی محض نیست؛ بلکه اخلاقی فراگیر و جامع الا?بعاد است که فرد, خانواده و جامعه را در حوزه های مدیریت, سیاست, اقتصاد و تجارت, قضاوت, روابط سیاسی و بین المللی و... شامل می شود و «معنویت» انقلاب و نظام اسلامی نیز تنها به معنای دع, نیایش, عبادت و... نیست؛ بلکه معنویتی ساری و جاری در چالش های روزمره و واقعیت های حیات انسان و زندگی فردی ـ اجتماعی است. معنویت, خلوت و خلسه? صرف نیست, بلکه حکومت و مدیریت نیز هست؛ معنویتی که با کرامت و عزّت انسان, آزادی و حریّت او, قسط و عدالت اجتماعی, مساوات و مواسات و رعایت حقوق شهروندی, نسبتی تام و تمام دارد, نه اینکه نسبتشان در بی نسبتی و جزیره ای بودن آن ها با هم باشد؛ چه این که معنویت, معلول معرفت و مولود عبودیت و محصول تحقّق عدالت فکری و اخلاقی در حوزه? انسانیت انسان است و راه کسب معنویت نیز اصلاح درون و برون می باشد, لذا معنویت اومانیستی, سکولاریستی و لیبرالیستی اساساً معنویت نیست و اگر باشد ناقص و ناکافی است و چه بسا انسان و جامعه? انسانی را دچار «بحران هویت» نماید و معنویت بر پایه? باورهای اسلامی, رابطه? دو سویه با عدالت اجتماعی و کرامت و حریت انسانی دارد و تأثیر معنویت و معرفت, معنویت و کرامت, معنویت و عدالت و معنویت و حریت, تأثیری دو جانبه و متقابل است؛ به تعبیر بسیار زیبای استاد شهید مطهری: «اگر در جامعه ای عدالت اجتماعی برقرار نباشد, پایه معنویت هم متزلزل خواهد بود. منطق اسلام این است که معنویت را با عدالت توأم با یکدیگر می باید در جامعه برقرار کرد. در جامعه ای که عدالت وجود نداشته باشد, اخلاقی که در انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی مطرح است,اخلاقی فراگیر و جامع الا?بعاد است که فرد, خانواده و جامعه را در حوزه های مدیریت, سیاست, اقتصاد و تجارت, قضاوت, روابط سیاسی و بین المللی و... شامل می شود.
|48|
هزاران هزار بیمار روانی به وجود می آیند, محرومیت ها, ایجاد عقده های روانی می کند و عقده های روانی تولید انفجار....»[1] ب) نظام اسلامی و غایت شناسی آن
حکومت دینی, مشروعیتش را از سرچشمه? زلال «وحی» گرفته و حاکم اسلامی, ولایت سیاسی اش منبعث از ولایت خداست که در مرتبه و حیثیت وجودی خویش, تفسیرپذیر ومقدس می باشد؛ یعنی دین, منشأ مشروعیت و مقبولیت حکومت و نظام اسلامی است و دین از توانمندی هدایت انسان در ابعاد و ساحت های مختلف برخوردار است که به تعبیر علامه طباطبایی (قدس سره): «پیامبر کسی است که صلاح معاش و معاد مردم را از جهت اصول دین و فروع آن, تبیین می کند؛ آن گونه که عنایت الهی در خصوص هدایت مردم به سوی سعادتشان اقتضا دارد.»[2]
اگر با فهم جامع نگرانه دین و حکومت دینی, اسلام و نظام اسلامی از نگرش ابزارانگارانه و سکولاریستی رهایی می یابیم, ره آورد نبوت ها را به تعبیر استاد مطهری پل ارتباطی بین جهان بشری با جهان غیب[3] تفسیر می نماییم, چون تفسیر روشمند و جامع اندیشانه? امام خمینی(قدس سره)را در باب اسلام و نظام اسلامی پیش روی خویش داریم که فرمودند: «تمام چیزهایی که انبیا آوردند, این ها, مقصود آن ها بالذات نبوده است, تشکیل حکومت مقصود بالذات نیست برای انبیا.»[4]
و فرمودند: «قرآن کریم و سنت رسول الله (ص)آنقدر که در حکومت و سیاست, احکام دارند در سایر چیزها ندارند, بلکه بسیاری از احکام عبادی اسلام, عبادی ـ سیاسی است که غفلت از آن ها این مصیبت ها را به بار آورده است. پیغمبر اسلام (ص) [1] همان, ص 275 [2] طباطبایی,محمد حسین, المیزان, ج 2 ص 29 [3] پیشین, ج 3 ص 173 [4] صحیفه? نور, ج 1 ص 238
|49|
تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومت های جهان, لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی و خلفای اول اسلامی حکومت های وسیع داشته اند و حکومت علی بن ابیطالب (ع)نیز با همان انگیزه به طور وسیع تر و گسترده تر, از واضحات تاریخ است.»[1]
یا فرمود: «آنچه انبیا برای آن مبعوث شده بودند...بسط توحید و شناخت مردم از عالم است.»[2]
قرآن کریم نیز در تفسیری فراگیر و همه سونگرانه, مقوله? «تزکیه نفس» و «تعلیم کتاب و حکمت» را در بعد معرفت و طهارت, هدف همه? بعثت ها و نبوّت ها برشمرده است[3] و از سوی دیگر می فرماید: (لَقَد أرسلنا رُسُلَنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناسُ بالقسط و أنزلْنا الحَدید فیه بأسٜ شدید و منافع للناس....)[4] تا نشان دهد که نظام انبیائی و ولایت الهی و وحیانی از حیث غایت شناسی باید در جهت بسط معرفت, توحید, معنویت و عدالت حرکت کند, آن هم نه فقط در قالب تعلیم و موعظه و ارشاد, بلکه با روش ِ کارامد حکومت و ولایت سیاسی, تا عدالت اجتماعی را اقامه نماید و ارزش ها و حدود الهی را نیز پیاده کند و آیه: (اَلَّذین انْ مَکَّناهُمْ فِی الا?رض أقاموا الصلاة و آتوا الزکاة و أَمرُوا بالمعروف و نَهَوا عن المنکر و للّه عاقبة الأمور)[5] نیز بسط پایه های معنویت و اخلاق و بسترسازی ها, تداوم و تثبیت بینش و ارزش های الهی را گوشزد می کند تا ارکان و عناصر مشروعیت و کارامدی نظام اسلامی را در وحیانی و الهی بودن, تربیت دینی داشتن و قیام به عدل و قسط کردن, سیاست ورزی مردم گرایانه و مدیریت توأم با دیانت و معنویت نشان دهد. اسلام, دارای فلسفه های علمی و عملی است که هدف های اصلی ـ فرعی و غایات ذاتی و عرضی و اصیل و تبعی آن, در آن فلسفه ها بروز و ظهور دارد و چه نیکو و عمیق با [1] وصیت نامه سیاسی ـ الهی, بند ب. [2] پیشین, ج 18 ص 181 [3] جمعه: 2 بقره: 129و 151 آل عمران: 61و.... [4] حدید: 25 [5] حج: 41
|50|

بهره گیری از سخنان استاد شهید مطهری و چنین نگرش و نگاهی می توان اهداف بعثت ها را تفسیر کرد. هدف بالذات انبیا?, هدایت و معرفت الهی است, اما این تحقّق هدف در جامعه? بشری, مستلزم اتخاذ اهداف بالعرض دیگری, مانند تأسیس حکومت و اصلاح نظام معیشتی است. پرداختن به اصلاح معیشت دنیوی, وظیفه? پیامبران است؛ اما وظیفه ای بالعرض است. بنابراین, نباید گمان کرد که بالعرض بودن به معنای فرعی بودن و نفی آن از وظیفه? انبیاست ـ آن گونه که عده ای گمان کرده اندـ بلکه به معنای این است که پرداختن به اصلاح دنیا و ظلم ستیزی در اهداف رسالت است, اما به قصد ثانوی. استاد شهید مطهری حکومت را مقدمه? تحقّق عدالت و بسط ارزش های اسلامی می داند؛ اما مقدمه در ارتباط با ذی المقدمه, هم قبل از وصول به ذی المقدمه و هم پس از وصول, دارای ارزش و یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.[1] و بزرگان معرفت, حکمت, کلام, فقاهت, تفسیر و حدیث نیز چنین دیدگاه جامع نگرانه ای را مطرح کرده اند؛ مانند کمال الدین بحرانی[2], فاضل مقداد سیوری[3], ملاصدرای شیرازی[4], علامه? طباطبایی[5]و....
چنین برداشت و تفسیری از دین و ره اورد بعثت ها و نبوّت ها با تفسیری که رسالت پیامبران را در دو چیز: «انقلاب عظیم و فراگیر علیه خودمحوری انسان برای سوق دادن آنان به سوی آفریدگار جهان» و «اعلام دنیای آینده? جاودان, بی نهایت و بزرگتر از دنیای فعلی»[6] می داند, کاملاً متفاوت است؛ زیرا دراین دیدگاه امر حکومت و سیاست کاملاً فرعی و حاشیه ای, همانند امور و مشاغل زندگی تصور شده است. همچنین کسانی هم, نظریه? «سکولاریسم اسلامی» را از گذشته تاکنون مطرح کرده[7] و میان نبوت راستین با حکومت و سیاست ورزی تفکیک نمودند[8] یا دین و سیاست را از هم جدا دانسته و ولایت محمد‏(ص)را [1] مطهری, مرتضی, پیشین, ج 2, صص 178و 179 [2] ابن میثم بحرانی, قواعد المرام فی علم الکلام, ص 122, (قم, 146.). [3] مقداد سیوری, اللوامع الالهیه فی المباحث الکلامیه, تحقیق قاضی طباطبایی, ص 865, 1397. تبریز. [4] صدرای شیرازی, تفسیر سوره? اعلی. [5] طباطبایی, المیزان, ج 2, ص 29. انتشارات رسا. [6] بازرگان, مهدی, آخرت و خدا هدف بعثت انبیا. [7] عامری, ابوالحسن, فیلسوف قرن چهارم هجری, الاعلام لمناقب الاسلام, تصحیح احمد عبدالحمید غزاب, ص 254, مرکز نشر دانشگاهی, 1367ش, تهران. [8] مقدمه? ابن خلدون (عبدالرحمان), ج 2, ص 1034, ترجمه محمد پروین گنابادی.
|51|

ولایت رسالت شمرده اند, نه ولایت حکومت و سیاست[1]. گروهی نیز با تفکیک ذاتیات از عرضیات دین, امر حکومت را تنها به اقتضای شرایط و نوع جامعه می پذیرند نه یک رسالت مهم اسلامی در تحقّق بینش ها و ارزش های الهی.[2] البته روشن است که منطق قرآنی و تفسیری که امثال حضرت امام خمینی از اسلام و حکومت اسلامی دارند, با چنین قرائت ها و تفسیرهایی فرق دارد و تجربه? حکومت نبوی و علوی و در آینده, تجربه? حکومت مهدوی, ناقض نظریات سکولاریستی و تحول گروانه از اسلام است.
پس با نگاه رسالت شناسانه انبیا? و فرجام شناختی هدف بعثت ها و رسالت ها, می توان: معنویت, عدالت, توحید, تحقّق ارزش ها و احکام الهی, قیام لله و قسط اجتماعی را در یک رویکرد انسان شناسانه و جامعه شناسانه? اسلامی تفسیر کرد و چون از توحید تا معاد, نبوت تا امامت و ولایت, آرمان های فردی و هدف های اجتماعی همه به تعبیر استاد مطهری «بر محور عدل استوار است و عدل قرآن, هم دوش توحید, رکن معاد, هدف تشریع نبوت, فلسفه? زعامت و امامت, معیار کمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع است.»[3]
و عدالت بر پایه? مفاهیم پنجگانه?: 1. دادن حق هر صاحب حقی 2. قرار گرفتن هر چیزی در جای خود 3. رعایت توازن و هماهنگی و تعادل 4. رعایت مساوات در شرایط تساوی 5. رعایت تفاوت در شرایط متفاوت و ارکان پنجگانه?:
الف) حکومت عدل و عادل؛ ب) قانون عادلانه؛ ج) جامعه عدالت پذیر؛ د) نیروهای مدافع عدالت؛ ه) مجریان عادل, عدالت خواه و عدالت گستر در ابعاد:
اجتماعی, فرهنگی, سیاسی, اقتصادی, آموزشی ـ پرورشی و بهداشتی ـ درمانی تحقّق می پذیرد.
لذا اسلام, در قالب نظام اسلامی, قابلیت ظهور دارد و در ظرف انقلاب اسلامی ایران, نظام جمهوری اسلامی ریخته و پی ریزی شد تا معنویت و اخلاق را در تعامل مثبت و منطقی با عدالت و مدیریت کارامد نشان دهد و گامی در جهت تحقّق اهداف بالذات و بالعرض و اصیل و تبعی انبیا و ائمه(ع) بردارد. به همین دلیل, اخلاق و معنویت در حدوث و بقای کارامدی و مشروعیت دینی و سیاسی یا الهی و اجتماعی نظام اسلامی, نقش برجسته و [1] علی عبدالرازق مصری, الاسلام و اصول الحکم, صص 177ـ 154 [2] سروش, عبدالکریم, ذاتی و عرضی دین, کیان, سال هشتم, 1377 ص 18 [3] عدل الهی, ص 38
|52|

انکارناپذیری دارد و اگر بینش ها, گرایش ها, کشش ها و کوشش ها, معرفت ها و مجاهدت های اصحاب حکومت و ارباب مدیریت اجتماعی, اسلامی و الهی نباشد, نظام فاقد کارامدی لازم خواهد شد. ج) ترابط و تعامل متقابل «اخلاق و معنویت» با «کارامدی نظام اسلامی»
نظام کارامدِ اسلامی, معلول کارامدی اسلام از حیث نظری و عملی و نیروهای انسانی ِ تربیت یافته? اسلام جامع, جهانی و جاودانه است. اگر اسلام دین جهانی و توانمند در تأمین نیازهای متنوّع معادی و معاشی, فردی و اجتماعی انسان نباشد یا تفکّر و معرفت اسلامی از جامعیت و کمال, پویایی و پایایی و مکانیسم و روش مندی موجه, معقول, معتدل و کارامد بهره مند نباشد, نمی توان و نباید نظام مبتنی بر چنین اسلام, تفکّر اسلامی و نیروهای تحت چنین مکتبی را کارامد دید, در حالی که عنصر «خاتمیت» دارای دو مؤلفه? «کمال» و «جامعیت» است و وجود عنصر «امامت و ولایت», اجتهاد اسلامی شیعی, تطابق پذیری اسلام با اقتضای زمان و مکان, خود ضامن قدرت علمی و عملی در حوزه حقایق و واقعیات است و چنان که گفته آمد, روی اورد اسلام به معنویات و اجتماعیات, توأمان و درهم تنیده است, نه جدا شده و از هم گسسته و تکامل فردی و اجتماعی, زیر بناهایی دارد که در حوزه? معرفت اسلامی ـ توحیدی و معنویت قرآنی ـ ولایی و مدیریت دینی ـ ارزشی تحقّق پذیر خواهد بود؛ به تعبیر استاد شهید مطهری: «از نظر قرآن, معنویت پایه? تکامل است. این همه عبادات که در اسلام بر روی آن تکیه شده است, برای تقویت جنبه? معنوی روح انسان است....»[1]
اگر حکومت اسلامی ریشه در معارف و معنویات نداشته و از آنجا تغذیه و تقویت نشود و هماره قرب به خدا و توحید و معرفت الهی را وجهه? همت خویش قرار ندهد و بسط روح و روحیه?عبودیت و بندگی خدا و تأمین نیازهای بُعد اصیل انسان؛ یعنی روح را مطمح نظر ننماید, قطعاً دارای خلا?های بنیادی و کلیدی خواهد شد و در نتیجه, پویایی, بالندگی و کارامدی لازم را نیز نخواهد داشت که اساس, ارزش حکومت اسلامی به ارزشی بودن, ارزش گرایی و معناخواهی است که فرد را در صراط انسانیت و جامعه را در مسیر فطرت توحیدی و تعالی طلبش سوق و سیر دهد؛ یعنی درد انسان, درد توحید, عدالت, کرامت, [1] مجموعه آثار, ج 24 ص 258
|53|

عزّت و معرفت است و درد حکومت و نظام اسلامی نیز بایسته است که چنین باشد. لذا نظام بیدار و بین, نظام هشیار و پایدار و پوی, نظامی است که به اصالت های انسان و دردهای حقیقی آدمیان پاسخ دهد و به تعبیر شیرین و دلنشین شهیدمطهری: «طبق نظر اسلام, انسان یک حقیقتی است که نفخه الهی در او دمیده شده و از دنیای دیگری آمده است و با اشیائی که در طبیعت وجود دارد, تجانس کامل ندارد. انسان در این دنی, یک نوع احساس غربت و احساس بیگانگی و عدم تجانس با همه? موجودات عالم می کند؛ چون همه فانی و متغیر و غیر قابل دلبستگی هستند ولی در انسان دغدغه? جاودانگی وجود دارد. این درد همان است که انسان رابه عبادت و پرستش خدا و راز و نیاز به خدا و به اصل خودنزدیک شدن می کشاند.»[1]
آری, انسانِ اسلام, درد خدا و درد خلق خدا دارد. درد خود و جامعه? خویش دارد و نظام اسلامی نیز باید برنامه ها, استراتژی و راهبردهایش در راستای درد فرد و جامعه معطوف گردد؛ یعنی با درد خدایی, درد بندگان خدا را داشته باشد و زمینه ها را به گونه ای هماهنگ, مدیریت کند که عامل صعود فرد و جامعه و تحقّق رشد, فلاح, صلاح و سعادت آدمیان گردد و در جهت اشاعه? اخلاق الهی و معنویت اسلامی گام بردارد؛ به بیان دیگر, اقتصاد, سیاست, هنر, آموزش, صنعت و تکنولوژی نظام اسلامی باید روح و رایحه? اسلام ناب و معنویت و ارزش ها را داشته باشد؛ چنان که حاکم علی الاطلاق اسلامی در نظام الهی ـ توحیدی ای که به پا ساخت, مهم ترین دغدغه هایش, درد هدایت, درد معنویت و معرفت و درد بینش ها و [1] همان, ج 23, صص 135و 136, چاپ اول, 1383ش, انتشارات صدرا, تهران. اگر حکومت اسلامی ریشه در معارف و معنویات و روحیه? عبودیت و بندگی خدا نداشته و از آنجا تغذیه و تقویت نشود قطعاً دارای خلا?های بنیادی و کلیدی خواهد شد.
|54|

گرایش های عالی انسان ها بود؛ چنان که خدای سبحان می فرماید:
(لَقَدْ جائکم رَسُول مِنْ أنفسکم عزیزٜ عَلَیه ما عَنِتّم حَریصٜ علیکم بالمؤمنین رؤف ٜ رحیم)[1] پیامبرِ هدایت و نور و رحمت, دارای چهار ویژگی محوری بود:
الف) از جنس و سنخ مردم و از دل جامعه بود.
ب) دردهای مردم و رنج های جامعه, درد و رنج او بود.
ج) در نجات بخشیِ مردم و تأمین سعادت آنان حریص بود.
د) رحمت ویژه اش هماره بر سر مؤمنان و خداپرستان واقعی مستمر و مستدام بود؛ یعنی در مجموع از رهگذر درد خدا, درد خلق خدا داشت.
پس حکومت دینی و نظام اسلامی باید توجه داشته باشد که دچار افراط و تفریط نشود, نه اجتماعیات و درد مردم را فدای معنویات و درد خدا کند و نه درد معنا و خدا را قربانی درد مردم و خلق نماید که اساساً درد خدا منهای درد خلق امکان ناپذیر است؛ چنان که در سیره? سیاسی پیامبر(ص)و علی‏(ع)کاملاً مشهود است که در عالی ترین درجه? درد خدا, دارای درد مردم و عدالت و ارزش های اجتماعی بودند؛ یعنی تعلیمات اخلاقی و اجتماعی اسلام, توأمان هستند؛ لذا نظام اسلامی نه بایسته است که گرفتار گرداب تحجّر و جمودگرایی شود و نه شایسته است مبتلا به باتلاق التقاطاندیشی و تجدّدگرایی گردد؛ بلکه اسلامِ دارای عناصر تعالی و تعادل را, چنان که هست بشناسد که پیامبر خدا و علی‏(ع)نمونه? کامل و اسوه? جامع اسلام هستند و هر دو بزرگوار, سنت و سیره? حکومتی و سیاسی داشته اند که فرد و جامعه? اسلامی باید دارای ده ویژگی پویا و کارامد باشد تا اسلام ناب را در خود پیاده کند و نظام اسلامی باید در راستای تحقّق این ویژگی های دهگانه گام بردارد که خداوند فرمود: (محمّدٜ رَسُول الله والذین معه أشدا? علی الکفارِ, رحما? بینهم تَراهُمْ رکعاً سُجّداً یبتغون فضلاً من اللّه و رضواناً سیماهم فی وجوههم من أثر السجود, ذل مثلهم فی التَّورة و مثلهم فی الانجیل کَزَرْعٍ أخرج شَطْأَهُ فازَرَهُ فاسْتَغْلَظَ فاستوی علی سوقه یُعْجب الزُّرّاع لیغیظ بهم الکفار...)[2] که نظام اسلامی و حکومت و ولایت محمد‏(ص)و امت اسلامی شایسته است دارای ویژگی های یاد شده باشد که عبارتند از:
1. نسبت به دشمن و کفار شدید و محکم و استوار باشد (غیر خودی را بشناسد و اهل [1] توبه: 128 [2] فتح: 29
|55|

برائت و شدّت در برابر بیگانه باشد.)
2. نسبت به خود در درون جامعه? اسلامی, اهل رحمت و رأفت و وحدت باشد. (خودی را بشناسد و به آنان مهر بورزد.)
3. اهل عبودیت و بندگی خدا باشد. (اهل راز و نیاز و عبادت باشد.)
4. به دنبال کار برای خدا و تحصیل فضل و رضوان الهی باشد. (قیام لله داشته باشد.)
5. تجلی گاه خداشناسی, خداپرستی و یاد خدا باشد. (رنگ و بوی خدا یا خدا خویی به خود گیرد.)
6. دارای رویش و بالندگی و پویایی و سرزندگی باشد.
7. رشد و روندگی و پیشرفتش در همه عرصه ها مستمر, مداوم و خستگی ناپذیر باشد. (اهل رکود و سکون نباشد.)
8. اصالت و استقلال طلبی در او همیشه زنده و پاینده باشد. (کرامت, عزت و استقلال داشته باشد.)
9. از قدرت, صلابت و غلظت علمی و عملی برخوردار باشد. (در برابر دشمن استوار و پایدار باشد.)
10. فرد و جامعه رشید, شهامت پیشه, توانا و دان, عزتمند و قدرتمندی که همه چشم ها را به خود خیره ساخته و کارشناسان و کاردانان حکومت و مدیریت را در «حیرت» فرو برده و الگویی برای دیگران گردد. (عامل برانگیختگی تعجب و شگفتی دشمن گردد و آن ها را در حیرت فرو برد.)
حال آیا نامه و دستورالعمل امام علی‏(ع)به مالک اشتر[1] منشور جامع و کاملی از نسبت اخلاق و معنویت با حکومت و مدیریت و رسالت حاکم و مدیر اسلامی در بسط و توسعه توحید, اخلاق و معنویت نخواهد بود که همه? ابعاد و ساحت های وجودی انسان را توجه نموده و الگویی از حکومت اسلامی و دربردارنده? عوامل و مؤلفه های کارامدی نظام اسلامی است که از تربیت دینی, عدالت اجتماعی, تمسک به قرآن و سنت, قضاوت و داوری عادلانه, آبادانی و عمران, شایسته گزینی در مدیریت ها, توجه به محرومان و طبقات پایین جامعه, مردم دوستی, نظارت منطقی و مداوم در حوزه? مدیریت, اقامه? ارزش های دینی و توجه به واجبات و محرمات, وفاداری و پایداری بر پیمان هایی که با خدا و مردم بسته می شود, [1] نهج البلاغه, نامه? 53
|56|

خدمت بدون منت به مردم, بستن راه مدیحه سرایی و تملّق, پرهیز از امتیاز خواهی و تغافل و... برخوردار است ؟ بنابراین همه این مؤلفه ها سرفصل های مهمی هستند که در دو ساحت معنویت و مدیریت, حکمت و حکومت و اخلاق و اداره? جامعه فراروی اصحاب سیاست قرار گرفته است تا نظام نامه و مرام نامه یا قانون اساسی و سیاست ورزی و ضوابط اجرایی ـ مدیریتی اسلام ناب را در برداشته باشد و اخلاق, حکومت, معنویت و اداره? جامعه را تفکیک ناپذیر و با هم و در هم نشان دهد؛ زیرا هر گاه توحید و عبودیت از ساماندهی و سیاست اجتماعی جدا شد, فرد و جامعه دچار خسران های جبران ناپذیر شده است, لذا حضرت در فرازی از خطبه هایش می فرماید:
«أیّهاالنّاسُ انّ أحقّ النّاس بهذا الا?مر أقواهم عَلَیْه و أعلَمَهُم بأمرالِلهِ فِیه»[1] یعنی شایسته ترین فرد برای رهبری, تواناترین و داناترین فرد جامعه نسبت به این مسؤولیت است که وظیفه دارد مردم را به سوی عقلانیت, عدالت, معرفت و معنویت بسیج نماید[2] تا نظامی کارامد و اسلامی باشد و فقر علمی ـ عقلی و فقر عملی ـ ایمانی و ارزشی را ازبین ببرد لذاست که انسان های متخلّق و معناگرا در کارامدی نظام اسلامی نقش برجسته داشته و نظام اسلامی نیز در پرورش و تربیت انسان های اخلاقی و معنوی مسؤولیت بزرگی دارد که ضروری است عوامل و راه کارهای واقعی شدن آن ها را فراهم سازد که این دو, به هم مرتبط و متصلند. بخش دوم: نسبت اخلاق و معنویت با کارامدی نظام اسلامی
با عنایت به مطالب پیشین, می توان منزلت و نقش اخلاق ر, که ملکات ثابته و ریشه دوانده در نفس انسان است, به دو بخش ملکات «فاضله» و «رذیله» یا محموده و مذمومه تقسیم کرد و نقش آن را در کارامدی نظام اسلامی شناخت؛ چه این که اخلاق اسلامی, با نظام اسلامی مرتبط بوده و در تقویت, توسعه, تثبیت, و کارامدی آن سهم به سزایی دارد؛ چنان که یکی از مهم ترین مؤلفه های پیشرفت و موفقیت نظام اسلامی در عصر نبوت و رسالت پیامبر اعظم (ص)«اخلاق الهی» او و خُلق حَسَن و حُسن سلوک شاگردان مکتب نبوی و تربیت شدگان مدرسه مهر و معرفت, روحانیت و رأفت, محبت و معنویت آن حضرت بود, [1] همان, خطبه? 171 [2] همان, خطبه? 3, 17, 91, 119 و...
|57|

که یکی از کلیدی ترین مؤلفه ها و محورهای کارامدی نظام, اخلاق رهبری و کارگزاران نظام اسلامی در عرصه های تقنینی, اجرائی و قضائی و بدنه و میانه? حکومت و مدیریت و دیگری ظهور ثمرات و برکات اخلاق اسلامی در سطوح بالا و پایین حکومت دینی ـ اسلامی است؛ چه این که هرچه رهبری و مدیران ساحت های گوناگون, الهی تر, معنویت گراتر, ارزشی و اصول گراتر و در عین حال رؤوف و مهربان, متواضع و دارای شرح صدر و شکیبایی باشند, در اعمال مدیریت, پویاسازی نظام تولید, توزیع و توسعه? ثروت های مادی و معنویِ جامعه موفق ترند و در نتیجه, جامعه, رنگ فرهنگ و تمدّن پیشرفته تر و توأم با سعادت و خوشبختی را بیشتر حس و لمس خواهد کرد, لذا مکتب, رهبری, مدیران در رأس و میانه? جامعه, هرگاه اخلاقی تر و متعالی تر باشند, تأثیرگذارتر خواهند بود؛ چه این که نظام اسلامی باید به سوی بسط معرفت, معنویت, عدالت, عقلانیت و مهر و محبت حرکت نماید و پویایی و بالندگی اش مدیون و مرهون این حقایق جاودانه است و اگر در درون ذات نظام که از اعتقادات, نظریه پردازان, کارشناسان و متخصصان و مسؤولان اجرائی ترکیب و تشکیل شده است, معنویت حاکم نباشد و ارزش های اخلاقی تجلّی نیابد, چنین نظامی, تهی, بی محتو, صوری و ناکارامد خواهد بود؛ زیرا نظامی اسلامی است که از درون مایه ها و دل مایه های اسلامی در دو بُعد معرفت و معنویت و عقاید و اخلاق برخوردار باشد که اگر چنین باشد, سرمایه های بالفعل برونی یا برون ذاتش نیز از عرفان, اخلاق و معنا حکایت خواهند کرد.
سؤال اساسی این است که یک نظام کارامد, چه ویژگی هایی دارد که اخلاق و معنویت می تواند در کارامدی آن نقش آفرین باشد؟ به نظر می رسد نظام اسلامیِ کارامد, حداقل باید دارای ویژگی های زیر باشد:
1. موفقیت در تعلیم و تربیت جامعه به سوی کمال و تعالی و آموزش و پرورش جامع و کامل. کی از کلیدی ترین مؤلفه ها و محورهای کارامدی نظام, اخلاق رهبری و کارگزاران نظام اسلامی در عرصه های تقنینی, اجرائی و قضائی و در بدنه و میانه? حکومت و مدیریت است.
|58|

2.تحقّق عدالت اجتماعی در همه? سطوح و ساحت های اجتماع.
3. تولید ثروت و توزیع عادلانه? آن در جامعه.
4. تولید اندیشه و علم و توسعه? پایدار مبتنی بر معنویت.
5. رقابت سالم و سازنده در سطح بین المللی و حضور تأثیرگذار در عرصه های مختلف جهانی.
6. قدرت را در خدمت هدف های برتر و پایدارتر قرار دادن.
7. احیای شریعت و گرایش فزاینده? جامعه به سوی دین و دین داری و معنویت خواهی.
8. بازتاباندن آثار اخلاق و سیاست و معنویت و مدیریت در متن جامعه ملّی و فراملّی.
9. حرکت پیش رونده و فزاینده به سوی پیشرفت های سیاسی, صنعتی, اقتصادی, علمی, فرهنگی و معنوی.
10. تأمین کرامت و حریت انسان و رعایت حقوق مادی و معنوی شهروندی. روشن است که تجلّی بخشیدن و واقعی شدنِ چنین معیارهای کارامدی در نظام اسلامی, تنها با کسانی عینیت خواهد یافت که دارای انگیزه, اندیشه, اخلاق و رفتار اسلامی باشند و خود در درونشان توسعه یافتگی داشته باشند و کارامدی و پویایی ر, در درون خویش و شاکله? وجودشان پیاده کنند و سپس در متن جامعه پیاده نمایند...
راستی, آیا نقش امام خمینی(قدس سره)در حدوث و بقای انقلاب اسلامی, تکوینی و تکامل نظام اسلامی و توسعه و پیشرفت و پویایی نظام اسلامی انکارناپذیر است ؟ مگر نه این است که امام خمینی(قدس سره)از روح الهی و شخصیت عرفانی ـ معنوی و اخلاق اسلامی برخوردار بود و مناسبات اخلاقی و رفتاری اش عامل جذب و تحوّل و خدمت خالصانه و مؤثر عناصر گوناگون صدر و ذیل حکومت و جامعه قرار گرفت ؟ اگر او الگویی برای نظام اسلامی باشد و اندیشه و بینش و منش رهبری معظم انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ملاک و معیار قرار گیرد, عملاً نقش اخلاق و معنویت را در کارامدی نظام خواهیم شناخت؛ چون نظام, نظامی اسلامی است, شایسته است عناصر و ارکان و نیروهای انسانی آن از ویژگی های ذیل برخوردار باشند:
1. عبودیت و انقیاد در برابر خداوند متعال.
2. شریعت گرایی و دین محوری در حوزه? عمل.
3. دارا بودن فضیلت های اخلاقی و ارزش های معنوی.
|59|

4. رأفت و مهرورزی نسبت به مردم.
5. خدمت گرایی و اصالت خدمت در مدیریت و حکومت ورزی.
6. اخلاص و شکیبایی.
7. شرح صدر و گشاده رویی.
8. علم گرایی و روحیه? دانش افزایی.
9. عقل محوری و خرد گرایی.
10. توکّل و تفویض.
11. مجاهدت و مقاومت.
12. مسؤولیت پذیری و تعهدمندی.
13. وظیفه گرایی و تکلیف شناسی.
14. عدالت خواهی و عدالت گستری.
15. داشتن رابطه معرفتی ـ معنویتی با انسان کامل معصوم (ع)یا توسل.
16. یاد خدا در همه? امور.
17. کار را برای خدا انجام دادن و توحید اندیشی و توحید روشی.
18. مردم باوری و مردم دوستی.
19. استقلال طلبی و عزّت خواهی و کرامت جویی.
از دیدگاه اسلام, هر گاه در نظام اجتماعی و مدیریت حاکم بر جامعه «ایمان و عمل صالح» باشد دارای برکت و ثمرات ماندگار و پایداری خواهد بود؛ چه این که خدای سبحان فرمود: (أَلَمْ تَرَ کیف ضربَ اللّه مثلاً کلمةً طیّبةً کشجرةٍ طیّبةٍ أصلُها ثابت و فرعها فی السما? * تُؤْتی أُکُلَها کلّ حینٍ باذن ربّها...)[1] و کلمه? طیّبه به تفکّر و اندیشه و تعبد و انگیزه یا جهان بینی و اعتقاد الهی و معنوی اشاره دارد که, چون درختی پاک, ریشه دار, تناور و بارور خواهد بود و مگر کارامدی غیر از ثبات و قرار و توسعه پایدار و داشتن برگ وبار است که آیه? یاد شده نسبت معنویت و کارامدی را دقیقاً تبیین می نماید و روح و جانمایه? معنویت را ایمان به خدا و عمل صالح معرفی می کند که فرمود: (الیه یَصْعَد الْکَلِم الطیّب و العمل الصالح یرفعه)[2] هرگاه نظامی مبتنی بر اندیشه و اخلاق پاک و انگیزه و عمل, نهاده شد و حکومت و حاکم پاک, [1] ابراهیم: 22و 23 [2] فاطر: 1
|60|

قانون و قانون گذار پاک و اجرا و مجریان پاک و فرد و جامعه نیز پاک باشند؛ چنین نظامی در چنین جامعه ای کارامدترین نظام های جهان خواهد شد و در نظامی با چنین شاخصه ها و مؤلفه هایی, خدمت به مردم در راه خدا, از قداست برخوردار خواهد بود, که اولاً: مجاهدت و تلاش خستگی ناپذیر فکری ـ مدیریتی در عرصه های گوناگون را به ارمغان می آورد, که خود منبع توسعه? کمی و کیفی و مادی و معنوی است. ثانیاً: اندیشه ها چون چشمه سارانی زلال از جوشش درونی و انفجار باطنی بهره مند می شوند که عامل تولید فکر و علم در حوزه های علوم انسانی, طبیعی, طبی, صنعتی و فناوری خواهد شد که خدای سبحان وعده داده اند: اگر تقوای الهی بر جامعه حکومت نماید (وَلَو أنَّ أهل الْقُری آمَنوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّما?ِ وِالاْ?رْض)[1] و در نظام جمهوری اسلامی توقع حضور تقوا و پارسایی و ظهور اخلاق معنوی امری کاملاً طبیعی است و چرا خداشناسی, خداپرستی, تقوا و رعایت حدود و آداب الهی عامل تکامل و توسعه و تداوم و تعالی نظام اسلامی نباشد؟ این سنت الهی است که هرگاه فرد و جامعه و نظام حاکم بر آن, از اصالت های دینی, ارزش های وحیانی و اسلامی برخوردار باشند, فتح و نصرت خداوند شامل حال آنان گردد و پیروزمندانه در عصر و دوران خویش حاکمیت داشته باشند و عزت و اقتدار ملی و جهانی را متوجه خویش سازند؛ چنان که تاریخ جامعه? بشری و تاریخ صدر اسلام, روایتی ماندگار از چنین موقعیت هایی برای جوامع الهی و حکومت های عادلانه و مبتنی بر اخلاق و معنویت بوده است و در عصر ما نیز وجود خداباوری و معاداندیشی و اراده? عدالت گستری در پیدایش و گسترش انقلاب اسلامی و موفقیت های نظام در عرصه های دفاع مقدس, فتوحات و سربلندی های علمی و سیاسی ـ اجتماعی, نمونه هایی واقعی از نقش معنویت در کارامدی نظام و پویایی حکومت دینی بوده است؛ نظامی که نوپا و جوان بود و در معرض موانع گوناگون درونی و برونی قرار داشت و اراده? نظام سلطه بر انزوا و بلکه اضمحلال آن تعلّق گرفت و این نظام با عناصر و شخصیت های الهی و متقی, تبعیت از حکمت, مصلحت و عزت, درون مایه های ایمانی و معنویت گرایانه و تلاش های خستگی ناپذیر و مجاهدت مستمر و پیوسته مؤمنان و انقلابیون یا انسان های تکامل یافته که به تعبیر شهید مطهری «انسان به ایمان و عقیده و آرمان رسیده, انسان حق جو و حق طلب, انسان به ایدئولوژی [1] اعراف: 96
|61|

رسیده اند»[1] توان گذر از مرحله تأسیس و نوزایی به مرحله استمرار و استقرار و اینک استقلال و پویایی و بالندگی را پیدا کرده است. امروز, اخلاق حکومتی و اخلاق دیپلماتیک و بین المللی, حاکمیت معنویت و خداباوری در عرصه های جهانی نظام را بارور و در چشم های جهانیان به خصوص توده های مردم, بزرگ و نقش آفرین و تأثیرگذار جلوه داده است. نظامی که روزی برای سقوط آن دقیقه شماری می کردند, امروز در بسیاری از عرصه های علمی از سلول های بنیادی تا انرژی هسته ای و همچنین در ارائه دکترین سیاسی و مدل مدیریتی جدید و مستحدثه خویش؛ یعنی تز و دکترین ولایت فقیه, که نوعی ویژه از حکومت و ولایت است, حرف های نوین و جهانی دارد و توانست در چنین مدل مدیریتی, کرامت انسان, آزادی های درونی (معنوی) و بیرونی (اجتماعی), عزت و اقتدار ملی و بین المللی, رشد و پیشرفت های علمی و صنعتی و... را با قرائت جدید و بن مایه های معناگروانه, فراروی جهانیان قرار دهد و.... پس انسان هایی که نه تنها راستگو و امانت دار و خالص و مؤمن و متقی هستند بلکه راست گویی, امین بودن, خلوص و ایمان و تقوای همه جانبه, ملکات روحی آن ها شده است و اخلاق نیز به همین معناست و از سوی دیگر شجاعت, شهامت, جهادگری و مبارزه, علم آموزی و دانش افزایی و تولید اندیشه نیز از خصوصیات روحی و شاکله و شخصیت انسانی آن هاست و صاحبان کمالات و کرامات و اخلاقیات علمی و عملی, در صدر و ذیل و رأس و بدنه? نظامی قرار دارند که نظامی اسلامی است و به فضل و فیض الهی کارامدتر و توانمندتر به پیش می رود.
لذا بایسته و شایسته است که عوامل و موانع حضور و ظهور اخلاق و معنویت از حیث نظری و عملی و فردی و اجتماعی, مورد بازشناسی و بازنگری قرار گیرد تا مواجه با مخاطرات و مهالک نشده, اخلاق و معناگروی آسیب دیده و آفت زده نشود و رو به پژمردگی و افول نرود تا زمینه های زوال کارامدی نظام فراهم نگردد و این مهم, معلول عواملی است که برخی از آن ها عبارتند از:
الف) تعمیق معرفت اسلامی و توسعه? بینش و گرایش های دین.
ب) نوآمدسازی و بازتولید اندیشه? دینی در مواجهه? منطقی با چالش های عصری.
ج) احیا و زنده نگه داشتن روحیه? خداباوری, خلوص ورزی, صداقت, مجاهدت و معادباوری. [1] مجموعه آثار, ج 24 ص 361
|62|

د) جلوگیری از اندیشه های متحجّرانه و جمودگر, تحریف شده و آلوده به بدعت ها و همچنین اندیشه های گرفتار دروغ و نفاق معرفتی و انحراف و التقاط.
ه)معنویت گستری توأم با معرفت و عقلانیت.
و) معنویت خواهی توأم با توازن و تعادل.
ز) عدالت و آزادی خواهی و استقلال جویی در سایه? خداجویی و خداخواهی و خداخویی.
ح) دوری و بلکه مبارزه با رانت های علمی, سیاسی, فرهنگی و اقتصادی با مبارزه با عوامل تبعیض طبقاتی و اجتماعی.
به هرحال, به تعبیر استاد مطهری: «روح نهضت را اسلام تشکیل می داد»[1], «یعنی روح این انقلاب را چه از جنبه? مادی, چه از جنبه? آزادی خواهانه و چه از جنبه های دیگر, اسلام تشکیل می دهد. در این صورت, تداومش هم در آینده باید بر همین مبنا و اساس باشد؛ یعنی همه باید کوشش کنیم آن را اسلامی کنیم ولی نه اسلامی یک جانبه....»[2]
پس به دو آیه بسیار مهم توجه داشته باشیم:
الف) (انَّ اللّهَ لا یُغَیِرُ ما بِقومٍ حتّی یغیّروا ما بأنفسهم)[3] یعنی تغییر وضع هر جامعه ای, در دست خود آن ها است. خداوند وضع مردمی را عوض نمی کند, مگر این که آن ها وضع خودشان را از درون تغییر دهند.
ب) (الیوم یَئس الَّذین کفروا مِن دِینکُم فَلا تَخْشَوهُمْ وَ اخْشون)[4] یعنی ضربه پذیری جامعه و نظام اسلامی از برون بسیار ضعیف و بلکه در حد صفر است, اما ضربه پذیری و آسیب پذیری آن از درون بسیار خطرناک است که عامل تأثیر ضربه های برونی نیز خواهد شد. لذا باید به بخش «واخشون» بسیار توجه نمود و از تجربه های تلخ تاریخی, در صدر اسلام و در مقاطع میانی تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی, درس ها و عبرت ها گرفت تا اولاً: انقلاب و نظام اسلامی تغییر ماهیت تدریجی ندهد بلکه برهمان شاکله و روح اسلامی به [1] همان, ج 24, صص 154ـ 126 [2] همان, ص 156 [3] رعد: 11 [4] مائده: 3
|63|

روایت و قرائت امام خمینی, که تأکید بر اسلام ناب داشتند, باقی بماند. ثانیاً: روحیه? اسلامی و خداگرایی و معنویت خواهی از عبادت و راز و نیازها تا توکل و تدبیر الهی ـ عقلانی و رعایت حدود و ارزش های اسلامی از بین نرود. ثالثاً: از هرگونه افراط و تفریط, تحجّر و تحریف و انحراف فکری و التقاط اندیشه ای در تداوم انقلاب و نظام اسلامی و ارزشی, پرهیز گردد. رابعاً: اخلاق اسلامی در همه? ابعاد علمی, مدیریتی و... حضور بالفعل داشته باشد؛ یعنی عوامل حدوث را عوامل بقا? نیز قرار دهیم و از آن ها غفلت نورزیم و دچار تسامح و تساهل علمی و عملی نشویم و البته این اصول پایدار با نواندیشی و نوشوندگی و بهره گیری از حقایق عصری, هرگز منافات ندارد. لذا لازم است انقلاب ونظام اسلامی را با بارهای معرفتی ـ فرهنگی و نمادها و نمودارهای ارزشی و معنوی اش به نسل جوان با زبان زمان و ادبیات نوپدید بشناسانیم و از آزادی های معنوی و اجتماعی توأمان و با اقتدار علمی ـ فرهنگی پاسداری کنیم و در عین حال, مراقب نفوذ اندیشه های بیگانه به نام اسلام و افکار لیبرالیستی, سکولاریستی و اومانیستی در سایه و پناه اندیشه های اسلامی باشیم و همچنین معنویت گرایی جدید که بن مایه های اومانیستی و وحی گریز و اساس غیردینی دارند را شناخته و نقد نماییم؛ نقدی عالمانه و منطقی, تا عرفان های کاذب و معنویت سکولار و سیروسلوک های تهی از حقایق و واقعیت ها و انزواگرا و عزلت گر, جانشین معنویت جامع و کارامد اسلامی و عرفان و اخلاق متعادل و متعالی نشود و امروز نیز هشدارهای استاد شهید مطهری درخصوص نفوذ اندیشه های بیگانه, تجددگرایی افراطی, ناتمام گذاشتن نهضت و رخنه? فرصت طلبان, ابهام طرح های آینده و تغییر جهت دادن اندیشه ها و انحراف یافتن مسیر نیت ه؛ از جمله آفات نهضت اسلامی و تهدید کننده کارامدی نظام اسلامی است.[1]
به تعبیر ایشان: «نهضت خدایی باید برای خدا آغاز و برای خدا ادامه یابد و هیچ خاطره و اندیشه? غیرخدایی در آن راه نیابد تا عنایت و نصرت الهی شاملش گردد....»[2]؛ یعنی امروز نظام اسلامی و جامعه? اسلامی از درون, هم از جهت فکری ـ فرهنگی و هم از جهت معنوی و رفتاری, تهدیدپذیر و در معرض خطرات و آفات است و باید به سنت لایتغیر خدا توجّه داشته باشیم که (انَّ اللّهَ لا یُغَیِرُ ما بِقومٍ حتّی یغیّروا ما بأنفسهم)[3]. [1] ر.ک به: مجموعه آثار, ج 24 صص 93ـ 85 [2] همان, ص 93 [3] رعد: 11
|64|

پس, ما در دوران جهاد اکبر زندگی می کنیم؛ جهادی که در همه? ساحت های زندگی ما حضور دارد و نظام اسلامی باید از مراقبت ها و بیداری ویژه ای نسبت به این مسأله برخوردارباشد.
پس باید اندیشه? اسلامی و روحیه? اسلامی و معنوی را احیا کنیم و به سوی بازسازی و تعمیق و تقویت بنیادهای اعتقادی و اخلاقی خویش گام برداریم که نقش اعتقاد و اخلاق و معرفت و معنویت, نقشی بنیادین, زیربنایی و سرنوشت ساز و انکارناپذیر در کارامدی نظام بلکه در حفظ, صیانت و پایداری نظام اسلامی دارد و البته توجه به نکته? محوری ِ «ولایت محوری» که هماره, تذکارهای لازم را پیدا و پنهان ارائه می دهد, یک ضرورت عقلانی و شرعی است که توجّه به تذکارهای رهبر انقلاب و نظام اسلامی ـ به عنوان یک عنصر اسلام شناس, اسلام مدار و مجاهد و انقلابی که تدبیر جامعه? اسلامی ـ انقلابی نیز بر عهده? اوست ـ گامی است به سوی نوسازی معنوی و نهضت نرم افزاری و تولید علم و اندیشه و همگرایی تعقل و تعبد, اخلاق و معنویت. توصیه های ایشان در خصوص اداره? جامعه و مدیریت و تحلیل های مستمر از شرایط داخلی و جهانی انقلاب اسلامی در دیدارهای مهم با کارگزاران نظام اسلامی از سرفصل های مهم و منشورهای کلیدی برای کارامدی نظام اسلامی است. لذا تفسیر عمیق و دقیق از معرفت اسلامی و تقویت و توسعه? اخلاق و معنویت دلمایه های تکوین و تکامل و استمرار و کارامدی نظام اسلامی خواهند بود.
نتیجه آن که: شناخت همه جانبه? انقلاب اسلامی و معنویت گرایی, نظام اسلامی و اخلاق گرایی و معناخواهی, در پرتو فرجام و غایت شناسی آن و فهم دقیق و روشمند تعامل و ترابط اخلاق و معنویت با کارامدی نظام اسلامی و بازشناسی و بازسازی عوامل حدوث و بقای انقلاب و نظام اسلامی و آسیب شناسی و آسیب زدایی از ساحت بینش ها, دانش ها و گرایش های اسلامی درون نظام اسلامی برای حفظ و تقویت کارامدی نظام یک ضرورت است و یادمان نرود که رعایت اخلاق اسلامی و زنده نگهداشتن عوامل درونی و برونی معنویت گرایی یک اصل بسیار مهم و سرنوشت ساز در تکامل و بالندگی نظام جمهوری اسلامی است.